عليرضا دبير كشتي گير با اخلاق شهرري كشتي را در يكي از باشگاه هاي جنوب تهران صدري سيزده آبان وزير نظر ابراهيم خيرالله زاده و پرويز نورمحمد شروع كرد البته در اين راستا پدر ايشان ركن الدين دبير كه از چهره هاي ورزشي شهرري بود بيش از همه براي عليرضا زحمت مي كشيد وهميشه مثل يك كوه پشت ايشان بود وي از همان كودكي كشتي گيري زيرك و باهوش و براي هر كشتي خود با برنامه روي تشك كشتي مي آمد بنده بعنوان يك داور كشتي كه بارها كشتي علي را در شهرم سوت زده ام گواه پشتكار و تمرينات طاقت فرساي ايشان وحضور وي در تمامي مسابقاتي كه در شهرمان و استان تهران برگزار مي شد بودم اگر كشتي را مي برد مغرور ويااگر كشتي را مي باخت نا اميد نمي شد ودر اين راستا تلاش خود را مضاعف مي كرد، وي بارها به باشگاه ما شهيد بهشتي براي مسابقات مي آمد و انصافا كشتي هاي خوبي هم مي گرفت .كم كم عليرضا بزرگتر شد وسكوهاي ترقي را يكي پس از ديگري پشت سرگذاشت وسرانجام به خواسته هاي از پيش تعيين شده خود كه همان قهرماني جهان واالمپيك بود رسيد او پنج بار به فينال مسابقات جهاني والمپيك راه يافت و خود و كشورمان را در اين خصوص جاودانه كرد، پس از دوره قهرماني وارد فضايي سياسي كشور و در شوراي شهر تهران مشغول خدمات رساني به مردم خونگرم تهران شد، از اين پهلوان بارها شاهد سخاوت وكمك به هم نوعان مخصوصا ورزش كشور بوده ايم اما خودم به خاطر دارم يك روز به من زنگ زد وگفت من دوبار در باشگاه شما زمين خورده ام و آن باشگاه در قهرماني من خيلي حق دارد، بيا شوراي شهر تهران يك حواله تشك كشتي برايتان هماهنگ كرده ام بگير ، وچون آن موقع در حال توسعه و ساخت وساز باشگاه بوديم به ايشان گفتم ما به پول آن بيشتر نياز داريم كه ايشان مبلغ سه ميليون تومان به باشگاه كمك كردند نكته اينجاست پهلوان بودن ايشان نه بخاطر كمكي كه در آن مقطع كه خيلي هم ارزشمند بود به باشگاه ما كردند بلكه بخاطر اينكه اول گذشته خود را فراموش نكرد، دوم اينكه اوج تواضع خود را در زمين خوردن هايش با افتخار ياد آوري كرد. آري گاهي رفتار هاي پسنديده و تواضع بزرگان مي تواند براي جواناني كه جوياي نام و در صدد ساختن آينده خود هستند حياتي و اثر بخش باشد. به اميد روزهاي ديگري كه از شهرمان اسطوره هايي همچون دبير،سوريان وساعي هاي ديگري چهره شده تا مايع عزت وسربلندي شهر و كشور عزيزمان بشوند.